یا ابا عبدالله! ای کاش کربلا در جوار شما بودیم؛ اما قسمت نشد. در کربلای روح الله رحمهالله علیه هم شهادت قسمت ما نشد؛ به دلیل غفلت یا هر چه اسمش را بگذارید. بسیار خوشحالم که در جمع فرماندهان گردانهای عملیات اربعین هستم؛ به این فکر میکنم که اگر کسی مثل شهید ابراهیم همت یا احمد متوسلیان امروز در دو کوهه یا در پادگان ابوذر بودند، برای فرماندهان گردانها درباره چه صحبت میکردند.
من بیش ازهرچیز روی واژه «فرمانده گردان عملیات اربعین» تأکید دارم؛ چون میبینم که دشمن نسبت به این کلمه بسیار حساس است. من از حضرت روح الله رحمهالله علیه و فرماندهانی مانند احمد متوسلیان، ابراهیم همت و محمد بروجردی یاد گرفتم که خودم را چگونه با دشمن بالانس کنم؛ یعنی به حساسیتهای دشمن توجه میکنم تا بفهمم که ضربه زدن به چه جایی صدایشان را در میآورد؛ اگر صدایشــان در آمد، میفهمم که به هدف زدهام؛ چون ریشه فکری این آقایان همان مدل فکری تشیع انگلیسی است؛ باید مدل فکری آنها را شناخت؛ این تفکر میگوید: شما عزادار هستید! فقط سینه بزنید! با شمر، یزید، عمروعاص و اشعری زمان چه کار دارید؟ با حسینیان و حسین زمان چه کار دارید؟ سینه بزنید و قیمه بخورید و ... ؛ این یعنی حتی در کربلا هم زیر بار مسئولیت نروید.